آلای رفاقت
برای تو مینویسم .. از عمق احساسم مینویسم .. تا شاید بدانی که طپش قلبم در سینه .. به خاطر توست . برای تو مینویسم .. که بدانی تو بودی آن یگانه عشقی .. که در لا به لای خرابه های قلبم لانه گزید .. و از آنها گلستانی جاودانه ساخت . برای تو مینویسم .. تا بدانی دوری ات برای من .. مثل دوری ماهی از آب است و دوری کبوتر از آسمان
از غم خبری نبود اگر عشق نبود / دل بود ولی چه سود اگر عشق نبود ؟ بی رنگ تر از نقطه ی موهومی بود / این دایره ی کبود ، اگر عشق نبود… از آینه ها غبار خاموشی را / عکس چه کسی زدود اگر عشق نبود ؟ در سینه ی هر سنگ دلی در تپش است / از این همه دل چه سود اگر عشق نبود ؟ بی عشق دلم جز گرهی کور چه بود ؟ / دل چشم نمی گشود اگر عشق نبود از دست تو در این همه سرگردانی / تکلیف دلم چه بود اگر عشق نبود